ای جهان را جمال و جاه تو زین


اسم و رسم تو اسم و رسم حسین

در و دست تو مقصد آمال


دل و طبع تو مجمع البحرین

عرصهٔ همتت چنان واسع


که در آن عرصه گم شود کونین

نزد عهدت وفا برابر دین


پیش طبعت عطا برابر دین

حال من بنده و حوالت من


گشت آب حیات و ذوالقرنین

ای چو الیاس و خضر بر سر کار


عزم تزویج کن مگو من این

انتظارم مده بده ز کرم


گر همه نقد نیست بین البین

من نگویم که می نخواهم جنس


تو مگو نیز من ندارم عین

خود چو معطی تویی و سایل من


بیش از این عشوه شین باشد شین

ای چو سیمرغ جفت استغنا


بیش از این باش با غراب البین